هنگامی که یک تیم مستندسازی دری جادویی را به سرزمین دایناسورها پیدا می‌کند، وارد می‌شوند و یک دایناسور کوچک به اسم اسپایک را می‌گیرند.

برخوردی به‌ظاهر اتفاقی بین دو زن در سفری با اتوبوس، که هر دو چمدانی سیاه و مشابه دارند، به یک بازی خطرناک گربه و موش تبدیل می‌شود، زمانی که یکی متوجه می‌شود چمدانش را با قاتلی عوض کرده است. در حالی که هر کدام سعی می‌کنند دیگری را فریب دهند، رازهای مرگباری فاش می‌شود و آن‌ها درمی‌یابند که شاید ملاقاتشان تصادفی نبوده و اشتراکات بیشتری نسبت به آنچه فکر می‌کردند دارند.

یک نوجوان ماجراجو و مادربزرگش محافظان درگاهی جادویی به سرزمین دایناسورها هستند که یک بچه دایناسور به نام جونیور تصمیم می گیرد در دنیای ما بماند و به طور تصادفی با گروهی از جنایتکاران مواجه می شود که نقشه ای شیطانی دارند.

یک معلم انگلیسی محافظه‌کار مجبور است با بزرگترین ترس‌های خود روبرو شود، زمانی که چند نفر از دانش‌آموزانش به تنهایی به مناطق جنوبی سفر می‌کنند تا طلای گمشده تام سایر را پیدا کنند و…

سه فروشنده مواد مخدر امسال به نقطه داغی جدید در تعطیلات بهاری رسیدند. کسب یک میلیون در هفته توجه مافیا را به خود جلب می کند.

پس از اینکه زن و شوهری رحم اجاره ای خود را به عنوان پرستار استخدام می‌کنند، پیوندشان نزدیک‌تر می‌شود و این موضوع، حسادت خواهر شوهر خانواده را شعله‌ور می‌کند. طولی نمی‌کشد که این سه زن، در شبکه‌ای از بی‌اعتمادی، دروغ و رمز و راز درگیر می‌شوند و .....

یک روز، چهار پسرعمو در خانه خانوادگی، گذرگاهی را کشف می کنند که به دنیایی مرموز منتهی می شود.

یک دانشجوی جاه طلب از داشتن خواهری جدید هیجان زده است تا اینکه گذشته تاریک خواهرش را کشف‌ می کند.

وقتی پدر و مادر انجی به طرز غم انگیزی از دنیا می روند، دنیای او به روش های مختلف زیر و رو می شود. این از دست دادن برادر بزرگترش، مایکل، را به زندگی خود بازمی گرداند، که او از کودکی او را پس از درگیری با آنها نمی شناخت.

داستان در مورد زن جوانی است که گذشته تاریخی داشته و اکنون در غرب به دنبال عشق می گردد و ...

پدری که عزادار مرگ پسرش است ، به طور اتفاقی یک نوار ضبط شده‌ ی دمو از کارهای موسیقی پسرش پیدا می کند و خوشحال از اینکه پسرش همچین استعدادی داشته است. اما…

متروپولیسی به نام سنترال سیتی. پلیسی به نام «دنی کولت» (ماچت) که به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده به زندگی باز می گردد و در هیأت قهرمان نقابداری معروف به «شبح» به مبارزه با خلافکاران می پردازد. هدف اصلی شبح، «اکتاپوستی» (جکسن) است که قصد دارد کنترل شهر را به دست گیرد...